|پایگاه رسیدگی به امور مساجد|

شهرستان آران و بیدگل

|پایگاه رسیدگی به امور مساجد|

شهرستان آران و بیدگل

|پایگاه رسیدگی به امور مساجد|
بایگانی

لیست مساجد آران و بیدگل

آخــریــن نمـــــاز"

دوشنبه, ۲۲ تیر ۱۳۹۴، ۱۰:۱۹ ق.ظ

ظهر عاشورا نزدیک می شد، سی نفر از اصحاب امام حسین علیه السلام در جریان یک تیراندازی که به وسیله ی دشمن انجام گرفت، به خاک و خون غلطیدند و شربت شهادت نوشیدند. بقیّه نیز در انتظار جانبازی لحظه شماری می کردند و بیقراری می نمودند. ناگهان مردی از اصحاب ابا عبدالله علیه السلام متوجه شد که ظهر شده است. لذا خدمت امام علیه السلام آمد و عرض کرد: یا ابا عبدالله! وقت نماز فرا رسیده و ما دلمان می خواهد برای آخرین بار، نماز جماعتی با شما بخوانیم.   

حضرت نگاهی کرد و تصدیق نمود که وقت نماز است و این جمله را فرمود: «ذکرت الصلوة جعلک الله من المصلین: نماز را یاد کردی، خداوند تو را از نمازگزاران قرار دهد.»

فوراً امام حسین علیه السلام در همان میدان جنگ به نماز ایستاد و اصحاب هم به آن حضرت اقتدا کردند. نمازی که در اصطلاحِ فقه اسلامی نمازِِ خوف نامیده می شود، یعنی دارای دو رکعت همانند نماز مسافر؛ برای اینکه مجال نداشتند نماز را مفصّل بخوانند، چون وضعِ دفاعیشان به هم می خورد. به همین جهت بعضی از یاران در مقابل دشمن ایستادند و نیمی به جماعت اقتدا کردند. نمازگزاران می بایست یک رکعت از نماز را با امام بخوانند و رکعت دیگر را خود بجا بیاورند تا زودتر پُست را از دوستانشان تحویل گرفته و آنها نیز فضیلت جماعت و نماز خواندن با امام علیه السلام را دریابند. اما در این حال، وضع ابا عبدالله یک وضع خاصی بود؛ زیرا که او و یارانش از دشمن چندان دور نبودند و لذا در حمله ی ناجوانمردانه ای که دشمن انجام داد، اصحابی که خود را در مقابل خصم، سپر ساخته بودند، موردِ هجوم تیرهای دشمن قرار گرفتند؛ آنهم دو جور تیر، تیری که از زبان خارج می شد و تیری که از کمان رها می گشت.   

یکی از افراد دشمن فریاد برآورد: ای حسین! نماز بخوان! اما نماز تو دیگر فایده ای ندارد! تو بر پیشوای زمانِ خودت، یزید یاغی هستی لذا نماز تو قبول نیست!!!

تیرهایی که از کمان ها نیز پرتاب می شد، بعضی از مدافعان حریمِ حسینی را به خاک افکند. وقتی که امام علیه السلام نمازش تمام شد، یکی دو نفر از آن رادمردان را در خاک و خون غلطان یافت. یکی از آنها سعید بن عبدالله حنفی بود که آقا خودش را به بالین او رساند. همین که سعید بن عبدالله متوجه شد که امام حسین علیه السلام به بالینش آمده، جمله عجیبی گفت، عرض کرد: یا ابا عبدالله! اُوفیتُ؛ آیا من حقّ وفا را بجا آوردم؟!

او آنقدر حقّ امام حسین علیه السلام را بالا و بزرگ می دانست که فکر می کرد این مقدار فداکاری هم شاید کافی نباشد.   

این بود آخرین نماز ابا عبدالله علیه السلام و یاران پاکش در ظهر عاشورا و در سرزمین کربلا!  

خضری که چشمه ی لبش آب حیات داشت      کی حاجتی به خوردن آب حیات داشت

با بارش سهام بلا ز ابــر فتنه بــار      هنگام ظهر، بانگ "اقیموا الصلوة" داشت
 

پی نوشت:

گفتارهای معنوی، شهید استاد مرتضی مطهری، ص 97-98.

برگرفته از: نماز است سر خط آزادگی

۹۴/۰۴/۲۲ موافقین ۱ مخالفین ۰
سازمان تبلیغات

آزادگی

امام حسین

نماز

کربلا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی